شب یلدا و نقاشی قهوه‌خانه‌ای


نقاشی قهوه‌خانه‌ای چیست ؟
این سبک از نقاشی که از قدیم الایام در فرهنگ ما بوده و هست ، نقاشی از جنس مردم و شامل موضوعات مختلف مثل حماسه یا Epic ، بزم یا Lyric و حتی مذهبی یا religious است.
عموم این نقاشی‌ها رو میشه تو قهوه‌خانه‌های قدیمی و جدید و به قلم استادان بزرگی مثل حسین قولرآغاسی ، محمد مدبر ، حسین اسماعیل زاده مشاهده کرد.
این استادان با قلم‌مو و رنگ‌و‌روغن اونچنان تصاویر بدیع و زیبا خلق کردن که هنر و زیبایی فرهنگ ایرانی ، کاملاً جلوه‌گر شده و ما رو به حسی که نقاش در حین طرح زدن داشته ، متصل میکنن.
این سبک نقاشی با قوت گرفتن جنبش مشروطه یعنی در اواخر دوره‌ی قاجار ، رنگ و بوی سیاسی اجتماعی به خودش گرفت و یکی از مهمترین ابزار‌های مخالفت به حساب اومد.
مداحان و دراویش در کنار این نقاشی‌ها می‌ایستاند ، نقل‌هایی از رستم ، حضرت علی ، لیلی و مجنون میگفتند و مارو با خودشون از اسطوره‌ای به اسطوره‌ی دیگه و از قرنی به قرن دیگه سوق میدادن.
منابع مختلفی از جمله سایت هنر اسلامی در مورد این سبک نقاشی حرفها زدند ، مثل :
نقاشی قهوه خانه، بازتابی اصیل و صادق از هنر هنرمندانی عاشق، تنها و دلسوخته‌است. هنرمندانی مظلوم و محروم از تبار مردم ساده دل و آیینه صفت کوچه و بازار، آنانی که از پس قرنها سکوت، زیر سقف تاریک قهوه خانه‌ها در خلوت عارفانه تکیه‌ها و حسینیه‌ها، در سر هر کوی و برزنی، چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پر انس و الفت آنان، بغض معصومانه شان را یکباره شکستند. در ستایش راستی‌ها و مردانگی‌ها نقشها زدند و حکایت کژیها و پلیدیها کردند. رنگ سرخی نشاندند بر تن بوم و دیوار که گویی لخته لخته خونهای خشکیده مظلومیتهای از یاد رفته بود و رنگ سبزی گزیدند به پاس یاد بهار سر سبز و پر طراوت روح و اندیشه راستان و آزادگانی که در جان و دل و خیال و باور مردم قرنهای قرن، نسل به نسل، سینه به سینه، تا به روزگارشان به یادگار مانده بود و چه جاودانه و همیشه پایدار و ماندنی.
 و اما در این پست قصد دارم یکی از نقاشی‌های زیبا با موضوع شب یلدا از استاد محمد حمیدی رو به شما معرفی کنم. نقاشی که مملو از لطافت ، شادی ، سرمستی و زیبایی بوده و مارو با خودش به روزگار گذشته ، به شادی جشن بلندترین شب سال و همه‌ی زیبایی‌های اون شب میبره.
زنده ياد استاد محمد حميدی، اهل مشهد و معروف به محمد بربر، از شاگردان قولر آغاسی بود و بيش از سی سال تجربه نقاشی قهوه خانه ای داشت. او قبل از آنکه به نقاشی روی بوم علاقه نشون بده ، کشيدن پرده درويشی را پيشه‌ی خودش ساخته بود.

جمع صمیمی خانواده ، سرمای زمستان ، کرسی و تنقلات شب یلدا بیش از هر چیز در این نقاشی به چشم میخوره. به ما فرهنگ اصیلمون رو یاد اور میشه و چشم مارو با زیبایی خودش نوازش میکنه.

منابع مورد استفاده :


My Sister's Keeper در برابر خواهر بزرگ من ، برژیت


My Sister's Keeper ساخته‌ی Nick Cassavetes و اکران شده در 26 جون 2009 ، فیلمی با ژانر درام که به تازگی دیدم.

داستان درباره‌ی خانواده‌اییست که با سرطان دختر بزرگشون دست و پنجه نرم میکنن و سعی دارن با ایجاد محیط عادی برای اون دختر ، امکان ادامه‌ی حیات رو براش فراهم کنن.
بعد از گذشت 3-4 سال از تولد کیت ( دختر سرطانی ) علائمی  در اون بروز میکنه که احتمال مبتلا به سرطان بودن اون رو نشون میده ، پدر و مادر دختر برای مشورت به دکتر میرن و مشکلشون رو براش بازگو میکنن. دکتر هم با توجه به نتایج آزمایش کیت و عدم مطابقت شرایط فیزیکی اون با بقیه به منظور استفاده از اعضای دیگران و پیوند اونها بهش ، نتیجه میگیره که تنها راه نجات کیت ، به دنیا اومدن خواهر دیگه ای برای کیت و البته با شرایط ژنتیکی تغییر یافته به منظور مطابقت کروموزوم ها و ژن‌های اون با کیت که امکان پیوند عضو و انتقال سلول‌ها میسر بشه.
بعد از گذشت سال‌ها اون خواهر یعنی آنا بزرگ میشه و کارگردان به ما چند هفته قبل از مرگ کیت رو نشون میده که کلیه‌هاش از کار افتاده ، آنا قصد داره کلیه خودش رو به کیت اهدا کنه ، اون با خواهر و برادر خودش این نقشه رو کشیده بوده تا بلکه با این کار ، استقلال کودکان برای سلامتیشون به صورت یک قانون در بیاد که البته در ابتدا به دلیل عدم اطلاع از این نقشه‌، خانواده با این تصمیم مخالفت میکنن و دست آخر آنا وکیلی میگیره و از خانوادش شکایت میکنه.
همونطور که در بالا عرض کردم فیلم در قالب یک درام فوق‌العاده تاثیر گذار ساخته شده و از کارگردانی خوبی هم بهره برده. همچنین از نقاط قوت فیلم میشه به بازی Abigail Breslin در نقش آنا ، Sofia Vassilieva در نقش کیت و Alec Baldwin در نقش وکیل آنا اشاره کرد با این حال بازی Cameron Diaz در نقش سارا ، مادر خانواده چنگی به دل نمیزنه و حس غم مادری از بیماری دخترش رو اونچنان بروز نمیده.
صداگذاری ، فیلم برداری ، انتخاب صحنه‌ها و محیط ها ، بازیگردانی و تدوین از کیفیت مطلوبی برخوردار بوده و این جوانب دست به دست هم داده تا فیلمی تاثیرگذار و صد البته زیبا رو در مقابل چشم‌های شما به نمایش در بیاره.
از مسائل فنی و بازی فیلم که بگذریم ، وارد مهمترین بخش این فیلم یعنی داستان و فیلمنامه میشیم که در نوع خودش ساده ، لطیف و تاثیرگذار هست.
چند دقیقه‌ای که از فیلم گذشت و با تم داستان کاملا آشنا شدم ، یاد کتاب "خواهر بزرگ من ، برژیت" به قلم Gudrun Mebs نویسنده‌ی آلمانی افتادم. نمیدونم آیا فیلمانمه نویس این کتاب رو میشناخته یا نه ولی یقینا این دو داستان از خیلی جهات با هم وجه اشتراک‌های انکار ناپذیری دارن.
بد نیست کمی در مورد این کتاب توضیح بدم تا شما هم مقایسه‌ای انجام داده و نتیجه رو با من مقایسه کنید

این کتاب در سال 1985 برنده‌ی جایزه‌ی یانوش کورچاک و منتخب جایزه‌ی ادبیات کودک شده و همچنین کتاب منتخب کودکان از طرف انجمن طب کودکان آلمان قرار گرفته.
خواهر بزرگ من ، برژیت قصه‌ی بیماری و مرگ دختریه که از طرف خواهر کوچکش تعریف میشه ، اون ماجرا رو اونطور که میبینه و بدون اینکه دخالت و تاثیری داشته باشه با دید و لحن کودکانه تعریف میکنه.
نویسنده‌ی داستان سعی داره داستان رو بدون احساس گرائی نابجا جلو ببره و اون رو به فرم اول شخص و با زبانی کودکانه تعریف کنه.

در هر صورت فیلم My Sister's Keeper از سری فیلم‌هاییه که مخاطب خاص دارن و شاید همه از دیدنش لذت نبرن ، این فیلم با ساده و لطیف بودنش ، احساسات شما رو به چالش میکشه و شما رو مجذوب خودش میکنه.

منابع مورد استفاده :